اصلا به خودم سلام کردم. درست از روزی که دیگه بارون نیومد. یا شایدم اومد ولی من نفهمیدم. از روزی که آسمون دیگه قشنگ نبود. از روزی که دیگه روم نمی شد برم تو کوچه فوتبال بازی کنم. از روزی که گم شدم تو جاده زندگی روزمره. از روزی که بزرگ شدم! این روزا خیلی تنها شدم. نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم دوباره بنویسم. شاید یه روزی به همه اینا بخندم. همچو مرغی که به زیر پر خود.

Viernes, 24 de julio de 2009. Miércoles, 17 de junio de 2009. 8226; Cartografía actualizada del municipio de Fuenlabrada e información general del desarrollo y estado actual del municipio, en comunesaya.

هر کس در این سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ماست که . روزی که برای اولین بار اومدم و این وبلاگ و راه اندازی کردم و توش نوشتم . انقدر تنهایی اش بزرگ بود که داشت خفه ام میکرد. نوشتن تنها کاری بود که از دستم بر می امد . چه الان و چه قبل . نوشتن تنها کاریه که باعث آرامشم میشه . اون بهانه برای نوشتن این وبلاگ و اون علت برای برپایی این وبلاگ . دیگه نیست! دیگه سایه سیاه تنهایی عقب نشینی کرده و اکنون . روزهای من به وجود کسی نورانی شده.

Viernes, 4 de diciembre de 2009. Ejercicio del diseño urbano-arquitectónico y web 2. Martes, 17 de noviembre de 2009. Sábado, 24 de octubre de 2009.